شاهنامه خوانی / پادشاهی نوذر؛ چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت
داستان از سوگ و غم شاه نوذر شروع میشود که پدرش را از دست داده و تاج و تخت را به دوش کشیده است. در این زمان، بیعدالتی و ظلم در کشور آغاز میشود.
چو سوگ پدر شاه نوذر بداشت
ز کیوان کلاه کیی برفراشت
به تخت منوچهر بر بار داد
بخواند انجمن را و دینار داد
برین برنیامد بسی روزگار
که بیدادگر شد سر شهریار:
ز گیتی برآمد به هر جای غَو
جهان را کهن شد سر از شاه نو
چو او رسمهای پدر درنَوَشت
ابا موبدان و ردان تیز گشت؛
همی مردمی نزد او خوار شد
دلش بردهٔ گنج و دینار شد
کدیور یکایک سپاهی شدند
دلیران سزاوار شاهی شدند
چو از روی کشور برآمد خروش
جهانی سراسر برآمد به جوش
بترسید بیدادگر شهریار
فرستاد کس نزد سام سوار
به سگسار مازندران بود سام
فرستاد نوذر بر او بر پیام
«خداوند کیوان و بهرام و هور
که هست آفرینندهٔ پیل و مور
نه دشواری از چیز برترمنش
نه آسانی از اندک اندر بوش
همه با توانایی او یکیست
اگر هست بسیار و گر اندکیست
کنون از خداوند خورشید و ماه
ثنا بر روان منوچهر شاه
ابر سام یل باد چندان درود
که آید همی ز ابر باران فرود
مران پهلوان جهاندیده را
سرافراز گرد پسندیده را
همیشه دل و هوشش آباد باد
روانش ز هر درد آزاد باد
شناسد مگر پهلوان جهان
سخنها هم از آشکار و نهان
که تا شاه مژگان به هم برنهاد
ز سام نریمان بسی کرد یاد
همیدون مرا پشت گرمی بدوست
که هم پهلوانست و هم شاه دوست
نگهبان کشور به هنگام شاه
ازویست رخشنده فرخ کلاه
کنون پادشاهی پرآشوب گشت
سخنها از اندازه اندر گذشت
اگر برنگیرد وی آن گرز کین
ازین تخت پردخته ماند زمین»
چو نامه بر سام نیرم رسید
یکی باد سرد از جگر برکشید
نوذر با حضرات موبدان و بزرگان به مشورت میپردازد، اما به جای برقراری عدالت، خود به طمع و ثروت مشغول میشود. در این میان، سام، پهلوان بزرگ، از مازندران پیام نوذر را دریافت میکند و میفهمد که او به دردسر افتاده است.
سام متوجه میشود که نوذر با بیعدالتی و بیدادگری سلطنت میکند و مردم را نادیده میگیرد. او با معتمدین خود صحبت میکند و تصمیم میگیرند تا به نوذر درسی بزنند. سام به عنوان یک قهرمان و نگهبان کشور، مسئولیت برقراری عدالت را بر عهده میگیرد و به جلب نظر مردم میپردازد.
در نهایت نوذر به سام و دیگر بزرگان گوش میدهد و تصمیم میگیرد تا رویه خود را تغییر دهد و به عدالت و انصاف برگردد. او با همکاری سام و دیگران، سعی میکند تا کشور را به سمت آبادانی و خوشی سوق دهد. این داستان نشاندهنده تلاش برای بازگشت به عرصه حق و حقیقت و یافتن راه حلهای مؤثر برای مشکلات کشور است.