چیستان روز : من کیستم؟ در دل شب میتابم، بیآنکه آتشی باشم!
در شبهای آرام و بیصدا، هنگامیکه آفتاب از افق کوچ میکند و آسمان رخت سیاهی به تن میپوشد، من ظاهر میشوم؛ بیهیاهو، بیصدا، اما درخشان و رازآلود.
نه گرمای خورشید را دارم، نه زبانههای شعله را، اما از دور میدرخشم و دلهای عاشق را میلرزانم. گاه کامل و گرد چون سکهای نقرهای، گاه چون داسی نازک و کمنور. من در افسانهها الهامبخش شاعرانم، در قصهها همدم جغدها و گرگها و در دل شبنشینان، نشانهای از رویاهای دور.
مرا در آسمان خواهی یافت، اما نه همیشه یکسان. پنهان میشوم، رشد میکنم، کامل میشوم و باز ناپدید میگردم. کودکان با من قصه میسازند و دریانوردان با نورم مسیر را مییابند.
.
.
.
.
در دل شب، هرگاه نوری سفید و مرموز بر سقف خانهات افتاد، هرگاه سایهات روی دیوار افتاد ولی آفتابی نبود، آنگاه بدان من در آسمان حاضرم، تماشاگرتان از بالا.
.
.
.
گاهی شاعرانهام، گاهی نماد جنون و دلتنگی. گاهی همراه معشوق در شعر حافظ، گاه آینهی دل در غزل مولانا. در باورهای کهن، نشانهای از تولد، مرگ، و تکرار بیپایان زندگی.
.
.
.
همه مرا میشناسند اما کمتر کسی مرا میفهمد. در سکوت شب، من بیهیاهو هستم، اما حضوری پررنگ دارم.
حالا بگو:
من کیستم؟
پاسخ چیستان:
ماه