غزل شماره ۵۲ از دیوان شمس مولانا؛ چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما …
غزل شماره ۵۲ از دیوان شمس مولانا را در روزانه آماده کردهایم. غزلیات مولانا تأثیر بسیاری بر شاعران بعدی داشتهاند.
چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
کفر شدهست لاجرم ترک هوای نفس ما
چونکه به عشق زنده شد، قصد غزاش چون کنم؟
غمزه خونی تو شد حج و غزای نفس ما
نیست ز نفس ما مگر نقش و نشان سایهای
چون به خم دو زلف تست مسکن و جای نفس ما
عشق فروخت آتشی کآب حیات از او خجل
پرس که از برای که آن ز برای نفس ما
هژده هزار عالم عیش و مراد عرضه شد
جز به جمال تو نبود جوشش و رای نفس ما
دوزخ جای کافران، جنت جای مؤمنان
عشق برای عاشقان، محو سزای نفس ما
اصل حقیقت وفا سر خلاصه رضا
خواجه روح شمس دین بود صفای نفس ما
در عوض عبیر جان در بدن هزار سنگ
از تبریز خاک را کحل ضیای نفس ما
این شعر زیبا از مولانا، شاعر بزرگ ایرانی، به موضوع عشق و ارتباط آن با نفس و وجود انسان میپردازد. بیایید هر بیت را به زبان ساده توضیح دهیم:
1. بیت اول:
– شاعر میگوید که عشق به محبوب (معشوق) باعث میشود که خواستهها و تمایلات نفسانی ما به کفر تبدیل شود. یعنی وقتی عاشق هستیم، دیگر به خواستههای خود اهمیت نمیدهیم.
2. بیت دوم:
– وقتی عاشق میشویم، چگونه میتوانم به غزلسرایی بپردازم؟ زیرا نگاه و غمزهی معشوق به اندازهای قوی است که تمام وجود ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
3. بیت سوم:
– ما تنها سایهای از خود هستیم و هیچ چیز از وجود ما نیست، مگر اینکه در دو زلف محبوب پناه بگیریم. یعنی عشق او به ما هویت میبخشد.
4. بیت چهارم:
– عشق آتشینی را به ما داده که آب زندگی را خجلتزده کرده است. باید پرسید این عشق برای چه کسی است؟ پاسخ این است که برای نفس ماست.
5. بیت پنجم:
– در بین هزاران لذت و خواسته، تنها زیبایی معشوق است که باعث شور و شوق در ما میشود. یعنی تمام خوشیها و آرزوهایمان به جمال او وابسته است.
6. بیت ششم:
– دوزخ برای کافران و بهشت برای مؤمنان است، اما عشق تنها برای عاشقان است و این عشق موجب محو شدن نفس ما میشود.
7. بیت هفتم:
– حقیقت وفا در نهایت به راضی بودن و خوشنودی مرتبط است. خواجه (شمسالدین) روحی دارد که این صفای نفس را به ما میدهد.
8. بیت هشتم:
– در عوض عطر جان در بدن، هزار سنگ از تبریز (محل تولد حافظ) را کحل (سرمه) قرار دادهایم. یعنی زیبایی و ارزش وجودی ما بیشتر از هر چیز دیگری است.