غزل شماره ۵۳ از دیوان شمس مولانا؛ عشق تو آورد قدح پر ز بلاها گفتم می می‌نخورم پیش تو شاها …

. زبان غزلیات مولانا زیبا و شاعرانه است. او با استفاده از تشبیهات، استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه، احساسات عمیق خود را به تصویر می‌کشد و این امر باعث جذابیت خاص اشعارش می‌شود.

غزل شماره ۵۳ از دیوان شمس مولانا؛ عشق تو آورد قدح پر ز بلاها گفتم می می‌نخورم پیش تو شاها …
کدخبر : 40694
سایت سرگرمی روز :

عشق تو آورد قدح پر ز بلاها

گفتم می می‌نخورم پیش تو شاها

داد می معرفتش آن شکرستان

مست شدم برد مرا تا به کجاها

از طرفی روح امین آمد پنهان

پیش دویدم که ببین کار و کیاها

گفتم ای سر خدا روی نهان کن

شکر خدا کرد و ثنا گفت دعاها

گفتم خود آن نشود عاشق پنهان

چیست که آن پرده شود پیش صفاها

عشق چو خون خواره شود وای از او وای

کوه احد پاره شود خاصه چو ماها

شاد دمی کان شه من آید خندان

باز گشاید به کرم بند قباها

گوید افسرده شدی بی‌نظر ما

پیشتر آ تا بزند بر تو هواها

گویم کان لطف تو کو ای همه خوبی

بنده خود را بنما بندگشاها

گوید نی تازه شوی هیچ مخور غم

تازه‌تر از نرگس و گل وقت صباها

گویم ای داده دوا هر دو جهان را

نیست مرا جز لب تو جان دواها

میوه هر شاخ و شجر هست گوایش

روی چو زر و اشک مرا هست گواها

تفسیر این شعر

این شعر به زیبایی احساسات عمیق عاشقانه و معنوی را بیان می‌کند. بیایید آن را به زبان ساده توضیح دهیم:

1. عشق و درد: شاعر می‌گوید که عشق معشوقش (که به او “شاها” می‌گوید) او را به دنیایی پر از مشکلات و دردها می‌برد. او به خودش می‌گوید که در حضور معشوق، شراب نمی‌نوشد.

2. مستی و شکر: شاعر از شکرستان (محل شیرینی و خوشی) صحبت می‌کند و می‌گوید که عشقش او را مست کرده و به جاهای دوری برده است.

3. روح و حقیقت: او به روحی اشاره می‌کند که به طور پنهانی به او نزدیک شده است. او به دنبال دیدن حقیقت و واقعیت‌هاست.

4. پنهان بودن خدا: شاعر از خدا می‌خواهد که خود را پنهان نکند و او را درک کند. او شکر خدا را می‌کند و دعا می‌خواند.

5. عشق پنهان: شاعر می‌پرسد که آیا ممکن است کسی عاشق باشد و در عین حال پنهان بماند؟ او به این فکر می‌کند که چه چیزی می‌تواند پرده‌ها را کنار بزند.

6. عشق و درد: او به شدت درد عشق را توصیف می‌کند و می‌گوید که این عشق می‌تواند کوه‌ها را نیز بشکافد.

7. خوشحالی از دیدار: شاعر امیدوار است که روزی معشوقش با لبخند به او نزدیک شود و درهای رحمت را باز کند.

8. لطف و محبت: معشوق به او می‌گوید که نباید غمگین باشد و او را به تازگی‌های زندگی دعوت می‌کند.

9. دوا و زندگی: شاعر از معشوقش می‌خواهد که به او نشان دهد که چگونه می‌تواند از دردها رهایی یابد، زیرا لب‌های معشوقش برای او داروی زندگی هستند.

10. زیبایی عشق: در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که زیبایی عشق مانند گل و نرگس است و اشک‌های او گواهی بر این عشق است.

در کل، این شعر نشان‌دهنده‌ی عمق احساسات عاشقانه، جستجوی حقیقت و زیبایی‌های زندگی است.

ارسال نظر: